مهرساممهرسام، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

مهرسام

داستان نام گذاری من

یکی از مهمترین وقایع شیرین وگاهی بحث برانگیز قبل از تولد ما بچه ها و حتی بیش از آن بین هر بابا و مامانی انتخاب اسم برای ما نی نی هاست که اوج بحث خصوصا" بعد از تعیین جنسیت در نتیجه سونوگرافی است که بعد از تحقیق و پیگیری و مطالعه فراوان در کتاب های اسامی - شاهنامه- قرآن و دیگر منابع با تفاهم بابا و مامان ها یک نام برای ما انتخاب می شود که بعد از تولد برای نامیدن و صدا کردنمان از آن استفاده می شود و این نام در مدارک قانونی مثل سجلی (شناسنامه)-پاسپورت(گذرنامه)-کارت ملی و .....بعنوان مشخصه شناسایی در مراحل مختلف زندگی ما می شود و به خاطر همین همه پدرو مادرها برای انتخاب بهترین نام حساسیت زیادی به خرج میدهند.اما داستان انتخاب ...
15 مرداد 1390

ماجرای گرفتن شناسنامه از اداره ثبت احوال

پنج روز بعد از تولدم بابا مهران برای ثبت نام و گرفتن شناسنامه به دفتر ثبت احوال منطقه سکونتمان رفت و بعد از ارایه مدارک لازم و اعلام نام انتخابی به او گفتند که بدلیل نبودن اسم انتخابی در فهرست کتاب نام های تصویبی ثبت احوال از ثبت نام ممانعت کردند که بااصرار و پیگیری اداری و قانونی پدرم و مراجعه به کمیسیون اداری - حقوقی ثبت احوال استان و ارایه استدلال لازم توانست نظر موافق کمیسیون را جلب کرده و مجوز آن را برای دریافت شناسنامه بگیرد و این شد که نام من ( مهرسام )در فهرست نام های مجاز ثبت احوال استان درج گردید.    ...
15 مرداد 1390

داستان تولد من و عدد سیزده

من روزسیزدهم بهمن ماه یکهزارو سیصد و هشتاد و هشت هجری شمسی ساعت حدود 10 صبح در بیمارستان خصوصی آریا - اهواز متولد و به دنبا آمدم و در ساعت سیزده اولین ملاقات را با مامانم برای خوردن اولین غذای زندگیم شیرآغوز در این دنیا داشتم. اتاق بستری من و مامانم شماره سیزده بود و روز تولد خانم دکترم نیز سیزدهم بود و روز تولد خواهر بزرگترم نیز سیزدهم بهمن ماه است واین یعنی یک اتفاق تصادفی جالب چراکه روز تولد من و خواهربزرگترم در یک روز است و از این به بعد همه ساله برای من و خواهرم جشن تولد مشترک گرفته میشود راستی خواهرم سیزده سال از من بزرگتره .  ...
15 مرداد 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرسام می باشد